فهرست ها

در چهارمین هفته فروردین و با معرفی دو عنوان کتاب؛ چهارصد و پنجاه و نهمین شماره طرح «صبحانه با طعم کتاب» معرفی شد

چهارصد و پنجاه و نهمین شماره طرح «صبحانه با طعم کتاب» با ارائه کتاب های «تله شادمانی» و «آسنا و راز کنیسه» ویژه رده سنی بزرگسال و کودک از سوی اداره کل کتابخانه های عمومی استان گیلان معرفی شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان گیلان، چهارصد و پنجاه و نهمین شماره طرح «صبحانه با طعم کتاب» با معرفی کتاب «تله شادمانی» نوشته راس هریس و کتاب «آسنا و راز کنیسه» نوشته سمانه خاکبازان از سوی اداره کل کتابخانه های عمومی استان گیلان منتشر شد.


گروه سنی: بزرگسال
معرفی کتاب: تله شادمانی
نوشته: راس هریس
 ناشر: سایه سخن

معرفی کتاب:
آب زلال و شفافی را در نظر بگیرید که در بستر یک رودخانه حرکت می‌کند، به سنگ‌های مختلف می‌خورد و مدام مسیرش را عوض می‌کند. این رود در اثر برخورد با سنگ‌ها متوقف نمی‌شود و از این برخورد فرار نمی‌کند. همین گذرا بودن است که آن را شفاف و زیبا می‌کند. حال فرض کنید که این رود از ترس برخورد نکردن با سنگ‌ها متوقف شود و یک جا بماند. چه اتفاقی میافتد؟ پس از مدتی به یک لجن‌زار تبدیل می‌شود.

بخشی از کتاب:
واقعیت این است که در مسیر زندگی ، رنج و درد را نیز تجربه می کنیم. هیچ راهی برای خلاص شدن از شرشان وجود ندارد. همگی ما انسان ها ، با این حقیقت مواجه می شویم : دیر یا زود ضعیف و بیمار می شویم و... دیر یا زود با انتقاد ، ناامیدی و شکست مواجه خواهیم شد. این بدان معناست که در هر صورت قرار است همگی ما افکار و احساسات دردناک را تجربه کنیم.


گروه سنی: کودک
معرفی کتاب: آسنا و راز کنیسه
نویسنده:  سمانه خاکبازان
 نشر:  مهرستان
موضوع: داستان

معرفی کتاب:
داستان از دل خیبر روایت می‌شود. آسنا دختری نوجوان و یهودی است که با پدربزرگ خود صدقیا، در قلعه‌ی خیبر زندگی می‌کند. صدقیا که از عالمان و کاهنان اعظم یهود در کنیسه است، متوجه توطئه‌ای بزرگ برای به قتل رساندن امام علی(ع) می‌شود. پدر بزرگ که می خواست خبر توطئه را به حضرت علی(ع) برساند، ناگهان ناپدید می شود و آسنا برای انجام ماموریتی بزرگ راهی سفر پرماجرا می شود.


بخشی از کتاب:

سیاهی همچنان خاموش ایستاده بود. ماه خودش را نشان داد. بیابان روشن شد و آسنا در مقابلش مردی را دید با شمشیری برهنه در دست. آب گلویش را به سختی فرو داد. با قدم‌هایی لرزان، چند قدمی به عقب رفت. مرد شمشیر را بالا برد و به سمتش یورش برد‌. آسنا دوید. مرد شمشیر را پایین آورد و فریاد آسنا بیابان را پر کرد

اخبار و اطلاعیه